دلپر هنرت این است, داری دل پر اما -------- اوج هنر ان باشد, یابی به بیان راهی
بی قرارم سالهاست.. دلپر از نا گفته هاست.
عجب ارامشی داری.. شهید ان دم که میبندی.. دو چشمانت به این دنیا... و من ان لحظه ای که میگذارم روی خونت بی خبر, این پای غفلت را... و این یک خواب اشفته ست.. در ارامش خفتن که سوزد صبح فردارا... و میسوزد و میسازد.. وجودم را برای تازه تر گفتن.. برای تازه تر دیدن... برای تازه تر خواندن... برای تو شهید ای زنده ی والا ... منم دلپر که میخوانم برایت هر دم از حالا...