صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو!
عجب آرامشی داری شهید آن دم که میبندی دو چشمانت به این دنیا
و من آن لحظه ای که . می گذارم روی خونت . بی خبر این پای غفلت را
عجب ارامشی داری..
شهید ان دم که میبندی..
دو چشمانت به این دنیا...
و من ان لحظه ای که میگذارم روی خونت
بی خبر, این پای غفلت را...
و این یک خواب اشفته ست.. در ارامش خفتن
که سوزد صبح فردارا...
و میسوزد و میسازد..
وجودم را برای تازه تر گفتن..
برای تازه تر دیدن...
برای تازه تر خواندن...
برای تو شهید ای زنده ی والا ...
منم دلپر که میخوانم برایت هر دم از حالا...
(شعر از روح الله رستمی=دلپر)
- ۳ نظر
- ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۹